جدول جو
جدول جو

معنی کینه جوی - جستجوی لغت در جدول جو

کینه جوی
انتقام خواهنده. انتقام طلب. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتقام جو. انتقام کشنده:
جز به مادندر نمانداین جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.
رودکی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
چنان همچو کیخسرو کینه جوی
تو را بیش بود از کیان آبروی.
دقیقی.
منم پور آن نیکبخت آبتین
که ضحاک بگرفت ز ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی
نهادم سوی تخت ضحاک روی.
فردوسی.
من اینک به مرو آمدم کینه جوی
نمانم به هیتالیان رنگ و بوی.
فردوسی.
به درگاه کاوس بنهاد روی
دو دیده پر از خون و دل کینه جوی.
فردوسی.
چو پیدا شود دشمنی کینه جوی
نهان هر زمان پرسی از کار اوی.
اسدی.
گر از هیچ سو دشمنی کینه جوی
تو را هست جایی به من بازگوی.
اسدی.
چو پیدا نیاری بدش کینه جوی
نهانی بدار و بپرداز از اوی.
اسدی.
فرعون روزگار ز من کینه جوی گشت
چون من به علم در کف موسی عصا شدم.
ناصرخسرو.
به قلب اندرون روسی کینه جوی
ز مهر سکندر شده سینه شوی.
نظامی.
روزی از آنجا که فلک راست، خوی
گشت ز بی مهریشان کینه جوی.
جامی.
، جنگجوی. رزمخواه:
چو برداشت پرده ز پیش آفتاب
برآمد سر کینه جویان ز خواب.
فردوسی.
به کشتی گرفتن نهادند روی
دو گرد سرافراز و دو کینه جوی.
فردوسی.
ندید از بزرگان کسی کینه جوی
که با او به روی اندر آرند روی.
فردوسی.
مگر شاه با لشکر کینه جوی
نهد سوی ایران بدین جنگ روی.
فردوسی.
چو گرد آورد مردم کینه جوی
بتابد ز پیمان و سوگنداوی.
فردوسی.
به دست خویش قضا را به سوی خویش کشد
هر آنکه جوید از آن شاه کینه جویان کین.
فرخی.
بدین سان نظاره دو شاه از دو روی
میان در دو لشکر به هم کینه جوی.
اسدی.
و رجوع به کین جو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
انتقام جویی، به دنبال انتقام بودن، انتقام گیری، کینه خوٰاهی، کینه جویی، کینه کشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه جویی
تصویر کینه جویی
انتقام جویی، به دنبال انتقام بودن، انتقام گیری، کینه کشی، کینه توزی، کینه خوٰاهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه جو
تصویر کینه جو
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، کینه خوٰاه، کینه کش، پرکین، کینه ور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
کسی که در دل از کسی کینه دارد، کینه کش، انتقام گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه کشی
تصویر کینه کشی
انتقام جویی، به دنبال انتقام بودن، انتقام گیری، کینه خوٰاهی، کینه جویی، کینه توزی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
کینه خواهی. (ناظم الاطباء). انتقام جویی. دشمنی:
عجب ناید ز خوبان تندخویی
چنان کز مهر گردون کینه جویی.
نظامی.
کینه جویی روش احسان نیست
هرکه احسان نکند انسان نیست.
جامی.
و رجوع به کینه جو و کین جویی شود
لغت نامه دهخدا
(تُ / تَ فَ)
انتقامجو، کینه جو:
چه جویی مهر کین جویی که با او
حدیث مهرجویی درنگیرد،
خاقانی،
رجوع به کینه جوی شود، جنگجو، دلاور، جنگ آور، رزمجوی:
ز گردان کین جوی سیصدهزار
سپه داشت شایستۀ کارزار،
اسدی،
بزد خیمه و صدهزار از سران
گزین کرد کین جوی و گندآوران،
اسدی،
به گرشاسب کین جوی کشورگشا
جهان پهلوان گرد زاول خدا،
اسدی،
رجوع به کینه جوی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُو)
کینه خواه. (ناظم الاطباء). کینه جوینده. انتقام جو. انتقام کشنده. خونخواه. کینه جوی:
بفرمود تا پیش او آمدند
همه با دلی کینه جو آمدند.
فردوسی.
و رجوع به کینه جوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کینه جویی
تصویر کینه جویی
انتقام جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتنه جوی
تصویر فتنه جوی
آشوبجوی، سپاهی جنگجوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه کشی
تصویر کینه کشی
انتقام جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
انتقام گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
((نِ))
انتقام جو
فرهنگ فارسی معین
حاقد، کینه ور، کینه خواه، کینه توز، کینه ورز
متضاد: نیکدلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
Spitefulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
Resentful, Spiteful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
rancunier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
malveillance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
злісний , злопам'ятний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
wraakzucht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
rancoroso, vendicativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
malignità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
resentido, rencoroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
rencor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
rancor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
злоба
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
обидчивый , злопамятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
злобность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
urażony, mściwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
złośliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
nachtragend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کینه توزی
تصویر کینه توزی
Boshaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
ressentido, rancoroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
wrokig, wraakzuchtig
دیکشنری فارسی به هلندی